وبلاگ کنسل

در مورد همه چی مینویسم ...

بی پروا

انگار تنی آنقدر بی مهابا بمیرد
که عزرائیل عصایش سوت بکشد
یا کودکی در قبر قصه بخواند
و در گهواره
به پایان خوش کلاغ ها بخندد
.
این ها منم که از واقعیت جهان، که
روی پوستم
پیر می شود وحشت نمی کنم.
مرا به لای دامن گلوله ها قسم نده
من هیچ وقت باور نکرده ام جهان
عادلانه ترین قسمت آفرینش است.
تنها توانستم، خود را
میان دیوار ها مهار کنم
انگار که قلاده ای گردنم را
گاز گرفته باشد.
.
باور کن پرنده ای که
بی پروا به سمت گلوله می رود
چیزی تلخ تر از مرگ تدریجی را
در زندگی تجربه کرده که حتی با کلام
نمیتوان / شلیک کرد ...

#هومن_شریفی

۰۴ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۰۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خفقان

شروعی از من !


سلام و درود,

بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم وبلاگی ایجاد کنم تا شاید بتونم یکمی عقده ی تنهاییمو باهاش ارضا کنم !

هر مطلبی که خوشم بیاد و بدونم نیازه اینجا بیان میکنم اگه به کسی بر میخوره ازش عذر میخوام :)

به هر حال امیدوارم به خوبی پیش بره همه چیز...

تا درودی دیگر بدرود

۲۶ دی ۹۶ ، ۱۷:۴۶ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
خفقان